اسماعیل وفا یغمایی
حتی اگر هیچ نباشد عشق من
پس از مرگ
[چنانکه بیاد نمی آورم
چیزی را پیش از زادن]
چشمان تو حکایتی بود
رازی شگفت
میان دو عدم
درخشید و خندید و از آن من شد
میبینی عشق من
خدا هست
زیرا چشمان تو بود
حتی اگر هیچ نباشد پیش ازمرگ
می بینی عشق من
بیست و نهم نوامبر 2010
ساعتی قبل از رفتن به اتاق عمل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر