چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

ملت! ملت! همیشه سردار


برای ملت ایران. برای ملتی که سال گذشته چون شیر غرید و جنگیدبرای مردمی که برخاسته است بر میخیزد و نظام فاسد ملایان را به زباله دان می اندازد برای ملتی که امید اوست و نومیدی جدائی از اوست.ا و نه به زانو در می اید و نه شکست می خورد

ملت! ملت! همـيشه سردار!
چه در ميدانها، چه بر سـر دار
****
ملت! ملت! هميشه سردار
قويتر از مرگ، يا شـخم رگبار
كــوه قامتش! كــوه دمــاوند
باشانه هايش، سخت و صخره وار
دشت سينه‌اش ،فلاتي بي مرز
با لاله هايش، سرخ و شـعله زار
در بارش تير،غرنده چون شـير
بنوشت خونش، بر روي ديـوار
ملت! ملت! هميشه سردار!
چه در ميدانها! چه بر سر دار
***
يك جنگل عقاب ،آمـد به پرواز
يك دريـا توفان ،آمـد در آواز
خـنديد جلاد، بر اشك مــردم
غـريد مـلت ،من مي آيـم بـــاز!
خورشيد سوزان، مدفون نگردد
غـروب من نيست، جـز راز آغـاز
در من بيدارست، طغيان «بــابـك»
بانگ« مصدق»، «خـروش ستار»
ملت! ملت! هميشه سـردار
چه در ميدانها چه بر سر دار
***
خواهيد ديدم! در روز خیزش
روزي كه ايران ،يكسر ستیزش
روزي كه ایران چون آتشفشان
بر اهریمنان در حال ریزش
روزي كه بانگ «آزادي» و «نان»
 سرود مردم بر بام ایران
روزي كه شبدار، از بــعد شبگير
تا ژرف ظلمت گردد گریزان
روزي كه تاریخ، در سرود فتح
 غرد چنان رعد بر لب این شعار
ملت ملت همیشه سردار
چه در ميدانها چه بر سر دار 

هیچ نظری موجود نیست: