تمام یک سرگذشت
اسماعیل وفا یغمائی
در مسیر راه و راه و راهها و راهها
عده ای زبهر درد در پی دوا شدند
عده ای روان به سوی جوخه ها و بندها و دارها شدند
عده ای خود خود خود خدا شدند
عده ای امام یا نبی شده
راهی مدینه و مسیر کربلا شدند
عده ای گشوده بالهای خود در آسمان رها شدند!
عده ای کشیده اخمهای خود به هم سوا شدند!
عده ای درون خود فروشدند و بعد از آن فنا شدند!
عده ای جدا شدند! و بیوفا شدند
عده ای دریغ! زیر جبه و عبا شدند!
زیرآفتاب تند روزگار،
لاجرم ز زیر سایه های بیضه های اولیا روان
تا به ضل سایه های بیضتین اشقیا شدند!
عده ای، گم به راهها، در پی چرا شدند!
عده ای به درد دق،به شهرهای ناشناس دور کور، مبتلا شدند
لیک کم کم اک وعاقبت بعد سالها و سالها
یک به یک،ز خوبها واز بدان ،
در مسیر تیک تیک ساعت زمان
در شمال و در جنوب و شرق و غرب این جهان
زیر چشمهای آسمان
از درون گورها روان به سوی هستی خدا شدند
و زمان گذشت و هر چه بود و بود شد نهان
در میان قرنها و چرخش ستارگان و کهکشان میان کهکشان......
6.5 2012. هندوستان.کلکته
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر