
رازها نمی میرند
اسماعیل وفا
چه بسیار راز
چه بسیار رازها درسینه ها
و خاموش می مانیم
می میریم
و غبار میشویم
رازها اما
نه می میرند و نه غبار میشوند
بر می آیند از اعماق خاکها
پر واز کنان چو گله های پرندگان ناپیدا
و نهان شده در همه جا
در آب و آتش و خاک و باد
در اشیاء و آدمیان
ودر انچه هست و هر آنچه نیست
رازها نمی میرند
می مانند و بر ژرفای جهان می افزایند
بر زرفای قلبها و نگاه شاعران
که رازها را میبیند و میشنوند و می بویند و می چشند
که بر پوست رازها دست می سایند
که رازها را در اغوش میکشند
و رازها را میسرایند
چه بسیار راز
چه بسیار رازها....
بیست و شش 2009سپتامبر
اسماعیل وفا
چه بسیار راز
چه بسیار رازها درسینه ها
و خاموش می مانیم
می میریم
و غبار میشویم
رازها اما
نه می میرند و نه غبار میشوند
بر می آیند از اعماق خاکها
پر واز کنان چو گله های پرندگان ناپیدا
و نهان شده در همه جا
در آب و آتش و خاک و باد
در اشیاء و آدمیان
ودر انچه هست و هر آنچه نیست
رازها نمی میرند
می مانند و بر ژرفای جهان می افزایند
بر زرفای قلبها و نگاه شاعران
که رازها را میبیند و میشنوند و می بویند و می چشند
که بر پوست رازها دست می سایند
که رازها را در اغوش میکشند
و رازها را میسرایند
چه بسیار راز
چه بسیار رازها....
بیست و شش 2009سپتامبر