چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

پنجشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۹۰

اگر عشق گناه است غزلهای بی تاریخ شماره 30


اگر عشق گناه است
خوشا گناه
        و عتاب تمام جهان
اگر عشق گناه است، عشق من....
***
باروی عشق را دری نیست
سر بر آسمان و ستارگان می ساید
و ابرهائی
که باران جنون و گناه می بارانند
گردا گرد آن مگرد
دری و دروازه ای نمی یابی
مگر آنکه سنت وشریعت را
به اطاعت سر خم کنی
تا بتوانی در هلهله فقیهان
 رخصت عشقورزی
با جنازه سرد جفت خویش را بازیابی،
من از این دروازه ها عبور نخواهم کرد عشق من
نیمه شب ماه کافر را بنگر
مست  بر آسمان گیج گمشده در کهکشانها،
کمند خود را بر ماه می آویزم
و از بام فرود خواهم آمد
تا زمزمه لبان دیوانه ات را با لبانم بشنوم....

هیچ نظری موجود نیست: