تخم اشتباه
اسماعیل وفا یغمایی
این یک شعر نیست
زمزمه یک تجربه است
در میان دارها و گورها:
وقتی تخم اشتباه کاشته میشود
مطمئن باشیم که سبز میشود
نخست به صورت گیاهی نازک
کوشش نکنیم نخست با یک گونی
و سپس با خروارها دروغ آنر بپوشانیم
این یک گیاه است
که جنگلی مسموم خواهد شد
و از زیر خروارها دروغ
چون گله هائی از دیو
بیرون خواهد جست
هر چند که حتی
آسمان را وادار کنیم
بجای باران دروغ ببارد.
می توانیم پیش از آنکه دیر شود
اشتباه را قبول کنیم
و با قطع کردن درختان زهر آگینی که می رویند
اتشی عظیم بر پا کنیم
و با اعتراف به اشتباه
آنها را در آتش افکنیم
و جلوی فاجعه را بگیریم
حتی اگر پر قبای ما مقداری بسوزد
اما اگر درنگ کنیم
و بازهم درنگ کنیم
جنگل زهر آگین انچنان قد خواهد کشید
که در پایان تنها مجال آن را خواهیم داشت
که خود را به کمک یکی از درختانش به دار آویزیم
البته در میان هزاران جسد
که بر هزاران درخت هول انگیز آویخته شده اند
و در زیر تابلوئی
که دست آینده بربالای سر ما خواهد کوبید
و بر آن خواهد نوشت:
وقتی تخم اشتباه کاشته میشود.....
اول اوت 2011 میلادی
۱ نظر:
شعری بسیار زیبا و بسیار پر معنی .............ایکاش مخاطبین این شعر.........آنرا بفهمند...اگر نیز نفهمند زمان آنها را وادار به فهمیدن خواهد کرد........شاید آن زمان دیر باشد دیر باشد دیر.........
ارسال یک نظر