چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

دوشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۲

آوای شیپورها.من باز خواهم گشت. اسماعیل وفا یغمائی


 

شیپورها از دورها
بر بام میهن می نوازند
با شورها شیپورها
تاریک و روشن می نوازند
آهنگ رزم آخرین را
میعاد سرخ آتشین را

***
شیپورها از دورها
بر بام میهن می نوازند
با شورها شیپورها
تا ریک و روشن می نوازند
روشن برای قهرمانان
تاریک بهر سست جانان

***
محبوب من زیبای من
دور از من ای رویای من
دیروز من امروز من فردای من
تنگ شراب ارغوانی را مهیا کن
آن ساغر سبز قدیمی را
که نوشید یم با هم می از ان در آخرین دیدار
برخیز و پیدا کن
وآن خانه ویرانه را چون خویش زیبا کن
وز بهر ماه روشن میهن
پیامی نامه ای بفرست تا آماده باشد


محبوب من زیبای من
دور از من ای رویای من
دیروز من امروز من فردای من
زیرا که من
در آن نبرد آخرین
با تیرهای آتشین
ح افسرده باشم
زیرا اگر حتی نباشم مرده باشم
این را بدان
در جشن شادی روز آزادی باز خواهم گشت
من باز خواهم گشت
من باز خواهم گشت
من باز خواهم گشت
تا با تمام مردمان شهر
درکوچه های مست ودیوانه
با نغمه های شاد و مستا نه
برقصم آنچنان
در کوچه ها
که بامهای خانه ها
یکسر بلرزند
وز ساغری کز نور ماه و باده لبریز است
جامی بنوشم زیر نور ماه
آه .........

****
شیپورها از دورها
بر بام میهن می نوازند
با شورها شیپورها
تاریک و روشن می نوازند
آهنگ رزم آخرین را
میعاد سرخ آتشین را

***
شیپورها از دورها
بر بام میهن می نوازند
با شورها شیپورها
تا ریک و روشن می نوازند
روشن برای قهرمانان

هیچ نظری موجود نیست: