چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

چهارشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۲

نمره ارفاق. اسماعیل وفا یغمائی

رفبق مبارز و شریف غربت نشین  دکترکریم قصیم
سلام
یادم می آید که هنرمند و کمدین ایرانی منصور سپهرنیا متولد 1309که گویازنده و مقیم آمریکاست در یکی از فیلمهایش احتمالا «سه تا نخاله» جمله ای گفت که مرا که جوانکی سیزده چهارده ساله بودم خوشآمد و در چهل و شش سال در خاطرم ماند تا امروز معنایش را فهمیدم!
 او هنگام شروع دعوا با یکی از لات ولوتها گفت:
- ای باباهرچی ما هیچی نمیگیم اینم هیچی نمیگه!!
حالا هرچی ما هیچی نمیگیم! کلمات خائن و تواب و مزدور و امثالهم است که توسط برخی آدمهائی که البته تاکید میکنم مطلقا ربطی هم به آلترناتیو و اپوزیسیون با فرهنگ و عدالتخواه و دموکرات ما ندارند نثار همه مخصوصا تو میشود. این افراد اینقدر خطاب به افراد منتقد خائن خائن کرده اند که نگرانم خائن دانشان دچار سائیدگی شود . خدای نکرده تاندونهایش از هم بگسلد که شما که پزشکی میدانی چه مصیبتی پیش می آید! و احتمالا نیاز به عمل جراحی دارد. زیرا انسان میخواهدریحی کوچک در مقاله بنشاند و قصد «حدت اصغر» دارد که اشتباها مرتکب «حدث اکبر» میشود وبجای تحدث ،تغوط رخ میدهد
حالا بلانسبت همه و با تاکید این که هر نوع مشابهت شخصیتی که در این شعر (قطعه)ترسیم شده با افراد حقیقی و حقوقی کاملا تصادفی است و منظور بنده یک شخصیت خیالی است ادبی است! از آن نوع شخصیتهای الدنگی که در کارهای لافونتن و مولیر و هدایت  وچوبک وفیلمهای کارگردان خردمند نصرت کریمی خودمان وجود دارد شخصیتهائی امثال علویه خانم و حاجی آقا، و هارپاگون و امثال اینها.... این شعر را به تو رفیق رنجکشیده در گذر سی سال تلا ش برای آزادی تقدیم میکنم. مضمون این شعر در باره مختصات پیری وجوانی زاده ذهن ادیب فقید استاد حبیب یغمائی است.من کمی آنرا در گذر از خواندن برخی روده درازیها  بیاد استاد آراستم .
  در یاد مرا مانده ز استاد «حبیب»  
باری سخنی  که نقش اوراق بود
در موسم کودکی بشر را نیرو
در بازی و جست و خیز در ساق بود
در وقت جوانی به کمرگاه  وازین
از  بهر نگارطاقتش طاق بود
در موسم شیب چون رسد در چانه
هنگامه ی نطق پیر نطاق بود
ای دوست مدار غم که این گنده عجوز
کز دوده ی ناکسان قالتاق بود
وندر پی آزردن تو هر شب و روز
[بیش از ملا به  صیغه]،مشتاق بود
نی کودک و نی جوان که پیری پفتال
وندر پی جوجه مرغ و قیماق بود
زینروست که روز و شب  درون شلوار
در وهن تو، آلوده ورا فاق بود
دانی تو فزونتر از من ،ای دوست که او
مشهورچسان به حسن اخلاق بود
در غیرت و ناموس و شرف بی تردید
او شهره ی شهر و هفت آفاق بود
درحلقه ی صوفیان! ز شب تا به سحر
سر حلقه ی بی نظیر عشاق بود
پرچانه - پلیدیست که در راه خدا!!
توهین به تو، کار این قرمساق بود
گفتم که پلیدست و قرمساق بدان
این نیز به او نمره ی ارفاق بود
اسماعیل وفا یغمائی
فاق: خشتک شلوار تا زانو را گویند. معنی شکاف لب شتر و شکاف را هم دارد
دوازده نوامبر 2013 

هیچ نظری موجود نیست: