چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۳

مديحه‌ براي‌گربه ها اسماعیل وفا یغمائی


گربه ها در آفتاب ناب اسفندي لميده
نيم خواب و نيمه بيدار
با خيالي گنگ و خوش شادند
هر سه در گهواره‌ي گرم تعادل با طبيعت
از هر آن چه جز طبيعت
سخت آزادند.

پوستي زيبا
چنگ و دنداني دلير و وحشي و بـُرا
و نگاهي، از خيال موشكي طناز، پر رؤيا
اين تمام هستي آنهاست در ديروز يا امروز يا فردا.
نه كسي شان مي دهد دشنام
نه بهشتي شان بشارت مي دهد ني دوزخي پيغام
نه فقيهي و نه شاهي گسترانده در مسيرزندگي‌شان دام
نه زمانه با بم و زيرش
بر سر آن ست تا از بعد عمري
بر سر بازار و برزن
در كشدشان از سريرعزت وناگاه گردد
گربه خوشنام
گربه‌ي بي حاصل بدنام!

نه غمي دارند
نه به دل اندوه از بيش و كمي دارند
و نه زخمي بر جگر از هجر ياري
نه اميد مرهمي دارند
ابر و باد و آفتاب و خاك
[ شايد]
جمله‌ي افلاك!
گربه ها را در بسيط خام حيوانيتي معصوم
حلقه در گوش و بفرمانند
و مي انديشم بدينسان ، گربه ها شايد
اشرف بي شك موجودات عالم
[بي كه تختي و سرير و خادمي و كاخ و دربا ني]
شاه شاهانند!.

بر غباري خرد
در نهفت كهكشاني در ميان خوشه هاي كهكشانها
درجهاني ازجها ن‌ها
گربه ها در آفتاب گرم اسفندي لميده
نيم خواب و نيمه بيدار…
-----------------
اسفند 1366
قرارگاه بدیع زادگان.عراق

هیچ نظری موجود نیست: