چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

جمعه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۲

روزی بر این سرزمین. اسماعیل وفا یغمائی



   
              
 (35)
 قطعه سی و پنجم از منومه منتشر شده ماه و ساز دهنی کوچک
******
روزي بر اين سرزمين نسيمي سبز خواهد وزيد
نسيمي فراخ و خنك
كه ذرات نور در آن مي‌غلتند
و بيابان سبز خواهد شد
و چشمةخشك خواهد جوشيد
 و پرندگان سنگ شده پرواز خواهندكرد
و خورشيد و ستاره و ماه
از جداول ناشناس رها خواهند شد.
   **
 روزي بر اين سرزمين
بر تيزه هاي بي رحم  هر سنگ
قلبهاي له شده تپيدن آغاز خواهندكرد
و هر رهگذر قلبش را در سينه خود باز خواهد يافت.
روزي بر اين سرزمين
شب
زيباترين شب ، خواهد شكفت
و ماه
بر فراز قله دور دست
ساز‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كوچك فراموش شده مرا خواهد نواخت
روزي بر اين سرزمين .
**
از تمام اشكهاي عالم خيسم
واز تمام فرداهاي عالم روشن .

۲ نظر:

ناشناس گفت...

شاعر ارجمند

شاید چنین شود، اما آن سرزمین دیگر این سرزمین، با کثافات عقیدتی و ...ی کنونی‌اش نخواهد بود. تنها پس از این که این آدمهای مجنون و خونخوار و آدمخوار و دروغگو و فرصت طلب و گرسنه و دزد و جانی و غارتگرِ خونها و پولها و عمرها و ارزشهای دیگران، این سرزمین را از میان بردند، و به سیاهزمین عفنی تبدیل کردند و همه را به هلاکت و نیستی نشاندند، شاید در کهکشانی دیگر و یادر کرۀ زمینی که به طور کامل تخریب و دو راره زاده شده و از دل آن دورانهای دیگری پیدا شده، آن سرزمین خیالی شعر شما پیدا شود!

متأسفم که همه حضرات با همۀ حرفهای خوشگلشان به قول خودتان تیزیدند.

سبزدوست

ناشناس گفت...

خوشحالم که روح لطیف و نسیم شعر تو زنده اند و می وزند اما ماه مرا به خشم آورد و او را از پشت پنچره خود راندم و خشمگین برسرش فریاد زدم. بی وفایش خواندم. راست می گفتم و ماه از شرم در پشت ابرها پنهان شد و دیگر نورافشانی نکرد. پنجره قلبم را به رویش بستم و دلم را از مهرش تهی کردم. اما که باز خواهد آمد اما من شادی نخواهم کرد. مینو