چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

سه‌شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۴

هسته ایم هسته ایم هسته ای اسماعیل وفا یغمائی. با مددی از نسیم شمال


اشهدبالله العلی العظیم
در خط اسلام منم مستقیم
شاهد حالم ورقات نسیم
از که بگویم من و در گوش کی؟
هسته ایم هسته ایم هسته ای

حضرت آخوند چه خوشحال شد
زهر بنوشید و سر حال شد
گر چه کمی هم الفش دال شد
شق کند او باز، بدان، در دمی
هسته ایم هسته ایم هسته ای

خلق ز خانه به خیابان رسید
رقص کنان سوی هوا برجهید
باز زباغش گل سرخ امید
سر زد و بلبل بسراید همی
هسته ایم هسته ایم هسته ای

حضرت «باراک» دو لب باز کرد
اول کار او کمکی ناز کرد
بعد ،طربناک سخن ساز کرد
گفت کنون بهر جهان مرهمی
هسته ایم هسته ایم هسته ای

جمله ی تجار جهانی به شوق
روی به ایران همگی کرده ذوق
کیسه و صندوق به سرها به فوق
تا که نماند به وطن درهمی
هسته ایم هسته ایم هسته ای

 
بانگ زند بی شک آلترناتیو
کنده شد از بنده همی شاخ دیو
فتح دگر آمده برکش غریو
همره دو، ر، می، فا ،سل لا، و سی
هسته ایم  هسته ایم هسته ای


گر چه کنون یکسره قدری گم اند
جمله اسیر علمای قم اند
بمب اتم چیست؟ همین مردم اند
شاد بخوان از چه تو در ماتمی
هسته ایم هسته ایم هسته ای

ملت ما یکسره سانتر فیوز
نیمه شبی می شود آخر بروز
تا بکند ریشه ی هر پف، و یوز
در وطن ما بنماند غمی
 هسته ایم هسته ایم هسته ای

14 ژوئیه 2015
  سه مصرع اول از نسیم شمال است

هیچ نظری موجود نیست: