چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

دوشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۷

اسماعیل وفا یغمائی. زورق مست



زورق مست(غزل)ا
اسماعيل وفا يغمائى


اى بسا راز پر از شعله كه اندر دل ماست
در دل ماست كه در آتش دل منزل ماست
محرمى نيست كه گوئيم به او قصه، دريغ
آنكه آسانى ما زوست همو مشكل ماست
تا كه از تهمت سجاده كشى پاك شوم
گوشه ميكده ها باده كشى محمل ماست
وآنكه پنداشت ملولم زملامت، اى دوست
به دوچشمان تو سوگند كه او غافل ماست
ما همان زورق مستيم كه هستيم اگر
چشم توفان خروشان جهان ساحل ماست*
اى نمكناز دلآويز كه با نوش لبت
ز ابتدا يكسره آميخته آب و گل ماست
اى كه خال و خط وآنى كه نهان در رخ توست
مرهم اين دل وبر دل نمك و فلفل ماست
گر تو هم زاده ى آن بوسه ى صبح ازلى
تا ابد شورش وعصيان گران حاصل ماست
گيرم اى دوست( وفا) سوخت ولى بعد وفا
هركه از عشق سخن گفت بدان حامل ماست
پانزده اوت 2005 ميلادى
*جهان در اينجا به معنى جهنده

هیچ نظری موجود نیست: