چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

یکشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۸

اسماعیل وفا یغمائی. پیش از آزادی


پیش از آزادی
اسماعیل وفا
پیش از انکه فرود آید
چون شهابی
تا ظلمات را بسوزاند
وپیش از آنکه فراز آید
چون خورشیدی
تا جهانی را در نور شستشو دهد


پیش از انکه پرچمش را بر افرازد
و دولتش را بنا نهد
باید در ما فراز و فرود اید
تا بشوید و بسوزد
باید در ما طلوع کند
در تک تک ما،
که آزادی
نه کیسه زری است
که شهریاری میان گدایان
یا کیکی که مادری میان کودکان
یا کشکولی لبریز غذای شب مانده
که مرادی میان مریدان تقسیم کند


پیش از آزادی
باید آزاد شویم
باید آزاد شویم
باید آزاد شویم
از این همه زنجیر
از این همه زندان ودژ
از این همه دروغ و هراس
و جهل و خرافه و خفت و خفقان آذین شده
پیرامون سرها و چشمها و قلبهایمان


آه چه آسان سخن از آزادی می گوئیم
و بر خاک می کشیم در پی خویش
این همه زنجیر را
این همه خفت و هراس را
این همه زندان را
این همه زندانبان را،
چه یاوه سخن می گوئیم از آزادی.....
سوم مه دو هزار و نه

هیچ نظری موجود نیست: