چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

یکشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۸

زمزمه ای با خویشتن. اسماعیل وفا

زمزمه ای با خویشتن
اسماعیل وفا
وتو اگر بنده ی آزادی بودی ای مرد
خدای آزادی بودی اکنون
و تو اگر عاشقانه بندگی عشق را کرده بودی
خدائی بودی که خدا به بندگی تو مغرور بود
و آن پل بودی که عاشقان به مدد آن
به سراپرده پاک عشق میشتافتند
و دریغا
که آزادی را به هزار ترفند به بند کشیدی
با زنجیرهای عشق
و عشق را با هزار پوزخند به بندگی
با زنجیرهای آزادی
و چیستی اکنون و کیستی
در میان بندگان و عاشقان،
و تو اگر بنده آزادی بودی ای مرد
میدانستی که نه هیچ بندی بازوان آزادی را تاب نمی آورد
حتی بندهای عشق
و نه هیچ ترفندی توانائی عشق را
حتی زنجیرهای آزادی
و تو اگر بنده آزادی بودی
آه اگر بنده آزادی بودی....
هفتم فوریه دو هزار و هفت

هیچ نظری موجود نیست: