چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

پنجشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۶

سرود آتش مقدس باستانی

سرود آتش مقدس باستانی
شعر وآهنگ اسماعیل وفا یغمایی
برافروز ای آتش باستانی
بده گرمیی سردی زندگانی
برافراز اینک اهورا سرودی
ز مهر و ز مزدک ز زرتشت ومانی
برافروز ای آتش سرکش ،
در این میهن شاد و شنگ و خوش
بسوزان آئین اهریمن، مر این ضحاکان مردمکش
کزین دین دیوان به پیدا و پنهان در ایران نماند
به هر دل به هر جان مگر آتش مهر فروزان نماند
*****
تو آن آتشی، که بی خامشی
زعهد جم و کی، فروزان و سوزان،ز صد دشت وصد درگذر کرده ای
تو آن آتشی، که بی خامشی
ز رطل وخم می، خروشان و جوشان زساغر به ساغر سفر کرده ای
برافراز وبرافروز و برافروزان
بسوزان زبنیان سیاهی ، ستمکارگی، سفلگی را
به هرجازبنیان بسوزان
تو سالوس وسوگ سیهکاری وسوز زسرما
برافروز ای آتش باستانی
بده گرمیی سردی زندگانی
برافراز اینک اهورا سرودی
ز مهر و ز مزدک ز زرتشت ومانی

هیچ نظری موجود نیست: