چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

جمعه، مرداد ۱۸، ۱۳۸۷

تنها می بایست زمان بگذرد






    • رفیقا
      روشنائی راستگوست
      و شاید صبح را از این رو راستگو نامیده اند
      که بر می آید و روشن می کند
      مرا و تو را و دیگران را
      که هزار خورشید شان در سر است
      همه از محال
      و هزار خورشید شان در دست
      همه از خیال
  • می گریم و می خندم
    بر ویرانه های خویش
    نه چون بومی، بل چون عقابی
    که خون و بال خویش را قله به قله فرو ریخته است
    تا در ارتفاع پایان بنگرد
    حقیقتی را که از تاریکی بر آمده است
    و خورشیدی را که بر می آید تا آشکار کند
    شعبده ای را که از آن اعتقادی تراشیدند
    سخت تر از صخره
    تا در من و تو وما،اندک اندک
  • بتراود ونفوذ کند و بماسد
    و سرشار و تسخیر و تبدیلمان کند
    و همه، ما گردد،اعتقاد و عقیده وعقده و عقد ما گردد
  • پیرامون نگاه و اندیشه و دل
    چنانکه ویرانی او مترادف ویرانی ما گردد
    که ویرانی اعتقاد دریغا! همیشه مترادف ویرانی معتقد است
    و رندان شعبده کارعیار
  • این راز مهیب را می دانستند
    و من چه می توانم کرد
  • مگر که از بلندای سده ها و سده ها
  • بال فرو بندم و از فراترین ارتفاع
    چون تکه سنگی بر صخره ها فرودآیم
    تا ویران شوم وبا ویرانی خود ویرانش کنم.

    ******
    آه
  • چه راز مهیبی
  • که در خیال روشنی
    من تنها لبه ی روشن تر این تاریکی بودم
    و ریشه هایم نه در آبشخوار ستاره و خورشید
    بل در ژرفای تاریکی ها بود
    تاریکیهائی غلتان بر تاریکیها
    و ریشه های من از همان جوبار تلخ و تا ر می آشامید
    که ریشه های جلاد من

    رفیقا
    روشنائی راستگوست
    اگر چه روشنان نپسندند
    رنگ ببازیم و رنگ ببازیم
    تا بیرنگی
    و آنگاه
    یا هیچ شویم و فراموش
    و یا به روشنائی بپیوندیم
    و به جماعت هنوز اندک شمار صبح صادق
    اگر چه تمام اشکهامان را
    به یاد زیباترین کشتگان
    و نیز کشته خویش فرو ریزیم
    که صبح صادق برمی آید
    بر می آید، بر می آید
    نه از آفاق که از انفس
    و تاریکی رنگ می بازد
    آن همه تاریکی
    آن همه دروغ
  • و تنها می باید زمان بگذرد
  • هنوز می باید زمان بگذرد....ا
  • هشتم اوت دو هزار وهشت



هیچ نظری موجود نیست: