چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

جمعه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۷

آزادی ئی میخواهم که بنوشمش

آزادىئى مى خواهم كه بنوشمش
اسماعیل وفا یغمائی
از منتشر شده مجموعه در رسالت کبوتر و سیب!

آزادىئى مى خواهم كه بنوشمش!
آزادىئى مى خواهم كه ببويمش!
آزادىئى مى خواهم كه ببوسمش!
چنان كه جامى
يا گلى
يامعشوقى.

***
آزادىئى مىخواهم كه بتابد م
آزادى ئى مى خواهم كه بباردم
آزادى ئى مى خواهم كه برويدم
چنان كه خورشيدى
يا بارانى
يا گندمزارى.

***
آزادى ئى مى خواهم كه تنفس اش كنم
چون هواى تازه ى صبح
آزادىئى مىخواهم كه تقسيم اش كنم
چون نانى برآمده از تنور
وآخرين سيگار
در نيمه شب.
***
آزادى ئى مى خواهم كه نام نباشد
آزادى ئي مى خواهم كه كلام نباشد
آزادى ئى مى خواهم كه پيام نباشد

***
آزادى ئى مى خواهم كه دهان بند نباشد
آزادى ئى مى خواهم كه چشم بند نباشد
آزادى ئى مى خواهم كه گوش بند نباشد
آزادى ئى مى خواهم
كه مرا
در انتخاب تنها راه!
مخير نكند.
***
ازادى ئى مى خواهم كه از تورات نيامده باشد
آزادى ئى مى خواهم كه از انجيل نيامده باشد
آزادى ئى مى خواهم كه از اوستا نيامده باشد
آزادى ئى مى خواهم كه ازقرآن نيامده باشد
آزادى ئى مى خواهم كه از خدا نيامده باشد
[ كه برآمده ازخرد وخون آدمى، خود، خدا باشد]
آزادى ئى مى خواهم كه از آسمان نيامده باشد
[ كه برامده ازخاك خود آسمانى نوين را بنا كند وزمين را]
آزادى ئى مى خواهم كه خدا راتقسيم كند
و تلنبارمتمركز قدرت را
و نان را
و آب را
ولبخند را
و اشك را
وراستى را،
[ مى خندى
و مى دانم
ميان زادن ورفتن چه فرصت كوتاهى دارم، اما
حقه بازى كافى است]
آزادىئى مى خواهم كه بنوشمش
آزادىئى مى خواهم كه ببويمش
آزادىئى مى خواهم كه ببوسمش
آزادى ئى مى خواهم كه... 15 ژوئيه2005

هیچ نظری موجود نیست: