چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷

اسماعیل وفا.وخدای بهائیان

و خدای بهائیان است
اسماعیل وفا یغمائی
برای هموطنان ارجمند و شریف بهائی
بیست و یکم اکتبر دو هزار و هشت
چون خورشید
که بر همگان یکسان می تابد
چون ماه
با برفهایش و نقره های همگانی اش
چون رود که همه را سیراب می کند
آدمیان را و پرندگان و جانوران و درختان را
و درختان پر بار کناره آن راه و کوه
در رهگذر پاکیزه ترین بادهای جهان
که هیچگاه نه نام مرا می پرسیدند
و نه آئین مرا، نه نام شهر و سرزمین مرا
و با سیبها و زالزالکهایشان
کوله بار مرا پر میکردند
من خدا را این چنین شناختم
فراتر از بت کوتاه قامت شما
بتی که نام خدا بر او نهاده اید
و زیباترین فرزندان این ملت را
در پایش سر بریدید و سر می برید
و این چنین است خدای من
خدای تمام جهان و مردمان و جانوران و درختان
که خدای کلیمیان است چون کلیمیان را به ستم می کوبید
در معبدشان به نماز می ایستم
و خدای بهائیان است
چون زندگانشان را به جور می کشید
و مردگانشان را به ظلم می آزارید
در محفلشان به نماز خواهم ایستاد
و خدای مسیحیان است
که به زندانشان کشیدید و کشتید
زنار میبندم و ناقوس می نوازم
و خدای زرتشتیان است
که کهن کدخدایان این دیارند و از شما در آزار
هوم خواهم نوشید و آتش خواهم پرستید
و خدای همگان را خواهم پرستید همگان
جز این کژ و گوژ و پست و پلیدی که شما می پرستید
جز این طرار وقیح اجنبی گندناک،خصم شاب و شیخ این میهن
جز این دزد بی شرم عشق و اندیشه
جز این مکنده سیری ناپذیر پروار شونده
جز این نفس و نفس دروغ و دغا و دغل
که تن های ما را درید
و روانهای ما را گزید و مسموم کرد
وه که چه کژ و گوژ و گول و پست و پلیدید
چون خدایتان که خدا نیست
و تردید نکنید تردید نکنید تردید نکنید
که زمین در زیر پایتان خواهد لرزید
زمین در زیر پایتان خواهد لرزید
زمین در زیر پایتان خواهد لرزید
تا بت در هم شکند
تا خدا چون خورشید و ماه بر همگان بتابد
و چون رود همگان را سیراب کند
و چون درختان پر بار کناره آن راه و کوه
در رهگذر پاکیزه ترین بادهای جهان.....ا

۱ نظر:

رضا ارجمند گفت...

انشاالله که این مقدمه ای شود برای شستن این فرهنگ از هر گونه تبعیض نژادی, فرهنگی, دینی,قومی,جنسی و انشاالله که عشق و احترام ما هم مثل گرمای خورشید و نور ماه و وزش باد و طرنم باران بر همه یکسان بوزد و ببارد و بپاشد.

و بدانیم که این تبیعض و نفرت و واهمه نه فقط در روح ما شیعیان عمر سوز بلکه در ارواح کل انسانییت دیرگاهی ست که لانه کرده.