در خلوت زاهدان اثنی عشری
ای دوست اگر تو هم به غفلت گذری
هشدار که«عین»عشری«حا»نشود
چون شیخ شود عالم اثنی حشری
******
زآن پیش که خلق کوبدت سر بر سنگ
با شعر بر آورم ز نامت صد ننگ
تنها نه زنام تو که از آئینت
این معجزه ی دروغ صد گله دبنگ
با شعر بر آورم ز نامت صد ننگ
تنها نه زنام تو که از آئینت
این معجزه ی دروغ صد گله دبنگ
***
الدنگ تر از تو، دانی ای شیخ کجاست؟ا
آنکس که هنوز در پی این رؤیاست
کز بعد چنین سیاهی سی ساله
آئین تو رهگشای راه فرداست
***
هر چند که از پایه، تو بی آئینی
آئین تو عین تو، تو عین دینی
دو آینه اید ، رو به رو،در این دو
دین روی تو و تو روی دین می بینی
آنکس که هنوز در پی این رؤیاست
کز بعد چنین سیاهی سی ساله
آئین تو رهگشای راه فرداست
***
هر چند که از پایه، تو بی آئینی
آئین تو عین تو، تو عین دینی
دو آینه اید ، رو به رو،در این دو
دین روی تو و تو روی دین می بینی
***
حاشا که خدا،خدای شیخان باشد
هر چند که نام او به قرآن باشد
گر اوست خدا بگو به من ای زاهد
با او چه نیاز،هان! به شیطان باشد
***
ایران اگر از دین تو جارو گردد
گر این همه ارتجاع پارو گردد
اسرار چنین تنقیه تاریخی
روشن شود ونتایجش رو گردد
بیست و پنجم اکتبر دو هزار و هشت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر