چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۷

مزموزما جهانست با آیه های روشن

 غزل
اسماعیل وفا یغمائی
بیست ویکم اکتبر دو هزار و هشت

چون می حرام گشته، ما در پی شرابیم
چون دین شیخ از بن،منگ می و خرابیم
ای مومنان بدانید، ما خیل ملحدانیم
دور از طریق شیخان، فارغ ز منجلابیم
بی خانمان چو بادیم، سرگشته همچو ابریم
در زندگانی آتش، در مرگ بو ترابیم
این ارتفاع کاین دین، ما را حواله فرمود
ارزانی غرابان،یا شیخ! ما عقابیم
آنسوی کفر و ایمان، ما راست دشت پرواز
بگذار تا بگویند،گمگشته در سرابیم
بهر خدا رها کن ، ما را به راه باطل
کزبوی مذهب تو، ما در پی گلابیم
چون مسند صداقت، بالاتر از شهادت
در راه صدق باری،فارغ ز هر نقابیم
پیغمبران خویشیم، فارغ ز هر رسالت
در عالم حقیقت بیرون ز هر حجابیم
نی خوانده خط انجیل،نادیده طرح تورات
نی رفته راه قرآن، بی دین و لاکتابیم
مزمور ما جهان است، با آیه های روشن
اومنعکس به ما شد، مااندراو به تابیم
بی مسجد و کنشت ایم،بی دیر و بی کلیسا
نی از ابو قریشیم، نی از بنی کلابیم
نی درپی اذانیم، نی بانگ شاد ناقوس
ما بندگان بانگ چنگ و دف و ربابیم
با ساغری لبالب، گرد خمیم چرخان
وندر طواف باده، مستانه میشتابیم
حاجی ز کثرت زر، شد واجب الزیاره
وز کثرت خماری ما واجب الشرابیم
حاجی به گرد کعبه،چرخان و می طوافد
ما گرد روی و موی معشوقه می ثوابیم
هان بوسه بر لب یار، به یا که بر رخ سنگ
یارب سؤال خود را دیریست بی جوابیم
راه صواب رفتن، عین خطای ما بود
اندر ره خطا نک،اندر پی صوابیم
ما در خدا نهانیم، در ماست او پدیدار
بنگر
«وفا» که اینک نابیم، ناب نابیم

۳ نظر:

ناشناس گفت...

آقای یغمایی،
دست شما درد نکند. شعریت شعر که عالی است. موضوع و ارتباطش هم با زمین و زمان بسیار عالی است. بی جا نگفته باشم این غزل های جدید شما باید از بهترین غزل های سالهای اخیر باشد. اما دو نکته در این غزل هست: یک نکته جزئی و یک کلی از نظر من.
اول جزئی: شاید مصرع زیر از نظر آهنگ البته، نه وزن، بهتر باشد:

وندر طواف باده مستانه در شتابیم

دوم: من نمی دانم که چرا شما همیشه در ابیات پایانی شعرتان می زنید هرچه را که ساخته اید خراب می کنید. کاش نمی کردید. کاش در این دایره سرگردان نبودید.

در هر حال قلمتان زیباتر و زنده تر و دیدتان استوارتر.

ناشناس گفت...

آفرین جناب یغمایی. دریغم آمد که برای این غزل نازنین شما کامنتی ننویسم. به نظر من در بارۀ بعضی از ابیات توجه کنید. جسارت بنده را خواهید بخشید.

کزبوی مذهب تو، ما در پی گلابیم / کز بوی گند مذهب ما در پی گلابیم
او منعکس به ما شد ما بازتاب آنیم / او بازتاب ما شد ، ما بازتاب آنیم
ما بندگان بانگ چنگ و دف و ربابیم / ما خود خدای بانگیم ، چنگ و دف و ربابیم.
با ساغری لبالب، گرد خمیم چرخان / با ساغری غزلخوان لب بر لبیم چرخان.
هان بوسه بر لب یار، به یا که بر رخ سنگ / هان بوسه بر لب گـُل به یا که بر لب گِل؟
ما در خدا نهانیم، در ماست او پدیدار / ما در خدا نهانیم، او خود زما پدیدار

در هر حال دست مریزاد

احام

esmail گفت...

دوست عزیز نظراتت درست است و مصرعهای مورد نظر شما بهتر از مصرعهای من است. ممنون از شما و ذوق شما