تاریخ بتاز بتاز بتاز برقله سحرگان
شب را بسوزبسوزبسوزخون شعله ستمکشان
********
(بند یکم)
درزمانه ، هستی ما تلخ و تار و بی لبخند
بر سفال وسنگ و آهن خون ما سرخی افکند
شد بنا براستخوان ماپایه های کاخ ظالمان
دررگان هرزمانه بین خون داغ رنجبر روان
اما به بانگ سرخ انبیابرشد درفش رزم بردگان
تاریخ از پویش نماند تاریخ از پویش نماند
درنهفت تیره شب برشد بانگ توفانها
(بند دوم)
شد خروشان همره ما بانگ قران جاویدان
تا ز توحید ره گشایدصبح فتح محرومان
سرفرازد پرچم جهان دردو د ست پینه بسته مان
چون که ماییم ای ستمکشان فاتحان پهنه زمان
گر لاله کبود زخم و خون از دست هر دهقان جوانه زد
تاریخ از پویش نمان دتاریخ از پویش نماند
درنهفت تیره شب برشد بانگ توفانها
(بند سوم)
ای زآهن ای زپولا د کاین جهان زندا ن تست
متحد شد ای ستمکش رهبری از آن تست
تا بجوشد دررگ جهان همچو توفان خون زندگی
جاودان باد آتش نبرد برعلیه فقر و بندگی
تا سرکند سرود جاودان بانگ تفنگ های ستمکشان
بشکف بشکف شعله زن ای رزم زحمتکشان
درنهفت تیره شب بشکن سد دوران را
(بند چهارم)
ای خروشان همچو توفان پرتوان دریای کار
تا ننوشد خونتا ن را قطره قطره استثمار
ای زنسل پتک و خیش و خون برزگر همرزم کارگر
برجهان خوار زمان فکن شعله ای سوزان و پرشرر
همرزم و درصف مجاهدان درسنگر رزم ستمکشان
برپا ای مستضعفان پرچمداران زمان
درنهفت تیره شب بشکن سد دوران را
*****
تاریخ بتاز بتاز بتازبرقله سحرگان
شب را بسوز بسوز بسورخون شعله ستمکشان
شب را بسوزبسوزبسوزخون شعله ستمکشان
********
(بند یکم)
درزمانه ، هستی ما تلخ و تار و بی لبخند
بر سفال وسنگ و آهن خون ما سرخی افکند
شد بنا براستخوان ماپایه های کاخ ظالمان
دررگان هرزمانه بین خون داغ رنجبر روان
اما به بانگ سرخ انبیابرشد درفش رزم بردگان
تاریخ از پویش نماند تاریخ از پویش نماند
درنهفت تیره شب برشد بانگ توفانها
(بند دوم)
شد خروشان همره ما بانگ قران جاویدان
تا ز توحید ره گشایدصبح فتح محرومان
سرفرازد پرچم جهان دردو د ست پینه بسته مان
چون که ماییم ای ستمکشان فاتحان پهنه زمان
گر لاله کبود زخم و خون از دست هر دهقان جوانه زد
تاریخ از پویش نمان دتاریخ از پویش نماند
درنهفت تیره شب برشد بانگ توفانها
(بند سوم)
ای زآهن ای زپولا د کاین جهان زندا ن تست
متحد شد ای ستمکش رهبری از آن تست
تا بجوشد دررگ جهان همچو توفان خون زندگی
جاودان باد آتش نبرد برعلیه فقر و بندگی
تا سرکند سرود جاودان بانگ تفنگ های ستمکشان
بشکف بشکف شعله زن ای رزم زحمتکشان
درنهفت تیره شب بشکن سد دوران را
(بند چهارم)
ای خروشان همچو توفان پرتوان دریای کار
تا ننوشد خونتا ن را قطره قطره استثمار
ای زنسل پتک و خیش و خون برزگر همرزم کارگر
برجهان خوار زمان فکن شعله ای سوزان و پرشرر
همرزم و درصف مجاهدان درسنگر رزم ستمکشان
برپا ای مستضعفان پرچمداران زمان
درنهفت تیره شب بشکن سد دوران را
*****
تاریخ بتاز بتاز بتازبرقله سحرگان
شب را بسوز بسوز بسورخون شعله ستمکشان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر