تومرده ای
و هزار کشته گرداگرد تومیرقصند
گردا گرد تو وآتش تاریکت
بر خاکستر دلهای ماست فروزان این آتش اهریمنی
بر خاکستر چشمان مادران و دستهای پدران ماست
فروزان
بر خاکستر ماست این آتش اهریمنی
که بر طبق زر به بارگاه خدایان برده میشود
کنده زانوئی دیگر بر آتش بنه
مشتی چشم
و مشتی دهان
که در آن فریادهای فروخورده سنگ شدند
و بر نیامدند
در آتش بنه هر آنچه هست
و بگذارقوادان و دلالان و گولان سرود عظمت ترا سر کنند
بگذار آتش تا فراترین آسمان سر بر کشد
اما در استخوانهای تو یخ میبارد
زیرا تو مرده ای
تو مرده ای و هزار کشته
گرداگرد
تو در خون میرقصند
گردا گرد تو و آتش تاریکت.....
15 مارس 2013
۲ نظر:
بگذار آتش تا فراترین آسمان سر بر کشد
اما در استخوانهای تو یخ میبارد
زیرا تو مرده ای
تو مرده ای و هزار کشته
گرداگرد تو در خون میرقصند
گردا گرد تو و آتش تاریکت.....
کار ندارم برای که نوشته ای.
اما نمیدانم چرا بیاد تراژدی هملت افتادم. الحق به همان قدرت کلام شکسپیر نوشته ای.
ارسال یک نظر