خطابه خطرات بودن و نبودن خدااسماعیل وفا یغمائی
(1)
گاهی
کسی
فکر می کند که:
خدا هست!
و خدا خوبست
و خدا زیباست
و خدا ضروری است
و خدا باید باشد
و برای اینکه انسانها
از ثمرات وجود پروردگار بی نصیب نمانند
با کمال خضوع
و نهایت خشوع
بر همگان منت می نهد
رنج گران و بیکران نیابت پروردگار را
بر عهده می گیرد
تا خدا باشد
و انسانها
از ثمرات وجود پروردگار بی نصیب نمانند.
(2)
گاهی
کسی
فکر می کند که:
خدا نیست
و خدا نمی تواند باشد
و خدا چندان جالب نیست
و خدا ضروری نیست
و خدا نباید باشد
و برای اینکه انسانها
از نبودن خدا زیانی نبینند
با کمال خضوع
و نهایت خشوع
بر همگان منت می نهد
رنج گران و بیکران نبودن خدا را
بر دوش می کشد
و خود خدا می شود!
تا خدا نباشد
و انسانها
از ثمرات نبودن خدا بی نصیب نمانند.
(3)
با کمال حیرت نتیجه یکی است
کوره های آدمسوزی!
گولاک و آشوِِیتس و تربلینکا !
و داخائو و جمهوری اسلامی!
شکنجه گاهها و میدانهای تیرباران!
تند یسهای هفتصد وهفتاد وهفت متری دیکتاتورهای جاکش
که به ریش میلیونها نفر تیزیده اند و رفته اند
و گورستانهای خاموش با خروارها آرزوهای بر باد رفته
و حد اکثر
چهار تا مورخ و محقق
که صد سال بعد جنایات را
برای عمه بنده افشا می کنند!!
(4)
راه حل این که:
با توجه به تجربه
و این که افشاگری های بعد از پایان کار
احتمالا مورد علاقه عمه بنده وشما نخواهد بود
در بودن
یا نبودن پروردگار
قدرت عظیمش را تقسیم کنیم
وبه هرکس سهمی بدهیم
یک کیلو به بقال سر گذر
و یک کیلو به مشتری او
یک کیلو به معلم دبستان
و یک کیلو به شاگردش
یک کیلو به رئیس جمهوری
و یک کیلو هم به کسی که
به ریاست جمهوری او رای نداده است
و بر این روال
تقسیم کنیم تمامی قدرت عظیم پروردگار را
و پس از اینکه مدعیان نیابت او را
و پیروان مدعیان نیابت او را
برای معالجه و تعمیرات لازم به تیمارستان فرستادیم
و خطر رفع شد
به مساجد و کلیساها و کنیسه ها
و دیرها و کنشتها و معابد
و مراکز حزبها ی مورد علاقه خود برویم
وقدرت زیباترین خدا را
که قدرت تمامی انسانها را
ستایش کنیم
و همصدا
با خود خدا
سرود بخوانیم
سرودی در ستایش بقال محله
و مشتری اش
در ستایش معلم دبستان
و شاگردش
ودر ستایش رئیس جمهور مملکت
و کسی که به او رای نداده است...چهارم ژوئن 2006
(1)
گاهی
کسی
فکر می کند که:
خدا هست!
و خدا خوبست
و خدا زیباست
و خدا ضروری است
و خدا باید باشد
و برای اینکه انسانها
از ثمرات وجود پروردگار بی نصیب نمانند
با کمال خضوع
و نهایت خشوع
بر همگان منت می نهد
رنج گران و بیکران نیابت پروردگار را
بر عهده می گیرد
تا خدا باشد
و انسانها
از ثمرات وجود پروردگار بی نصیب نمانند.
(2)
گاهی
کسی
فکر می کند که:
خدا نیست
و خدا نمی تواند باشد
و خدا چندان جالب نیست
و خدا ضروری نیست
و خدا نباید باشد
و برای اینکه انسانها
از نبودن خدا زیانی نبینند
با کمال خضوع
و نهایت خشوع
بر همگان منت می نهد
رنج گران و بیکران نبودن خدا را
بر دوش می کشد
و خود خدا می شود!
تا خدا نباشد
و انسانها
از ثمرات نبودن خدا بی نصیب نمانند.
(3)
با کمال حیرت نتیجه یکی است
کوره های آدمسوزی!
گولاک و آشوِِیتس و تربلینکا !
و داخائو و جمهوری اسلامی!
شکنجه گاهها و میدانهای تیرباران!
تند یسهای هفتصد وهفتاد وهفت متری دیکتاتورهای جاکش
که به ریش میلیونها نفر تیزیده اند و رفته اند
و گورستانهای خاموش با خروارها آرزوهای بر باد رفته
و حد اکثر
چهار تا مورخ و محقق
که صد سال بعد جنایات را
برای عمه بنده افشا می کنند!!
(4)
راه حل این که:
با توجه به تجربه
و این که افشاگری های بعد از پایان کار
احتمالا مورد علاقه عمه بنده وشما نخواهد بود
در بودن
یا نبودن پروردگار
قدرت عظیمش را تقسیم کنیم
وبه هرکس سهمی بدهیم
یک کیلو به بقال سر گذر
و یک کیلو به مشتری او
یک کیلو به معلم دبستان
و یک کیلو به شاگردش
یک کیلو به رئیس جمهوری
و یک کیلو هم به کسی که
به ریاست جمهوری او رای نداده است
و بر این روال
تقسیم کنیم تمامی قدرت عظیم پروردگار را
و پس از اینکه مدعیان نیابت او را
و پیروان مدعیان نیابت او را
برای معالجه و تعمیرات لازم به تیمارستان فرستادیم
و خطر رفع شد
به مساجد و کلیساها و کنیسه ها
و دیرها و کنشتها و معابد
و مراکز حزبها ی مورد علاقه خود برویم
وقدرت زیباترین خدا را
که قدرت تمامی انسانها را
ستایش کنیم
و همصدا
با خود خدا
سرود بخوانیم
سرودی در ستایش بقال محله
و مشتری اش
در ستایش معلم دبستان
و شاگردش
ودر ستایش رئیس جمهور مملکت
و کسی که به او رای نداده است...چهارم ژوئن 2006
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر