چكامه
اسماعیل وفا یغمائی
برای
کشتگان راه آزادی شهیدان قتلهای زنجیره ای و برای تمام آنانکه با هر عقیده
و مرام در صفوف مردم ایران و یرای آزادی، با استبداد و ارتجاع به سهم خود
مبارزه کردند و جان دادند
«غم مخور اى دوست كاين جهان بنماند
آنچه تو مي بينى آنچنان بنماند» *آ
كار جهان جهنده غير جهش نيست
از تك و پو توسن زمان بنماند
پرچم ايران چنين فسرده و تاريك
بر سر بام زمان نوان بنماند**
خون شهيدان راه عشق و فضيلت
خشك به اين خطه بى گمان بنماند
بر سر اين سفره ى گشاده غارت
اجنبى خيره ميهمان بنماند
شاه برفت و ، فقيه و كنده و ساطور
با تو بگويم كه حكم ران بنماند
انده اين مردمان نپايد ودژخيم
شاد زاندوه مردمان بنماند
انكه بر آنست تا كه رسم فقيهان
نو كند ازابلهى بدان بنماند
عهد جهالت گذشت و دور خريت
از تك و پو توسن زمان بنماند
پرچم ايران چنين فسرده و تاريك
بر سر بام زمان نوان بنماند**
خون شهيدان راه عشق و فضيلت
خشك به اين خطه بى گمان بنماند
بر سر اين سفره ى گشاده غارت
اجنبى خيره ميهمان بنماند
شاه برفت و ، فقيه و كنده و ساطور
با تو بگويم كه حكم ران بنماند
انده اين مردمان نپايد ودژخيم
شاد زاندوه مردمان بنماند
انكه بر آنست تا كه رسم فقيهان
نو كند ازابلهى بدان بنماند
عهد جهالت گذشت و دور خريت
رسم و ره جاهلان !خران! بنماند
علم و خرد در مصاف جهل و تعصب
خامش و منكوب و بى زبان بنماند
چرخش تاريخ رو به پهنه فردا
در سفر خويش ناتوان بنماند
توده ملت چنين به ذلت و زنجير
تا به ابد تا به جاودان بنماند
اين همه دست شكوهمند به فرجام
باز و تهى رو به آسمان بنماند
بسته شود عاقبت ، گره شود آخر
در گرومعجز نهان بنماند
معجز پنهان نهان به ماست همان به
دست دعا رو به كهكشان بنماند
شرزه خدنگى است خشم ملت و اين تير!
تا به ابد در زه كمان بنماند
در كشدش دستهاى شعله ور خلق
تا ز شرير و ز شب نشان بنماند
رفت گر« آرش» ز نسل او وطن ما
بى يل و بى گرد و پهلوان بنماند
بحر خروشان توده موج زند تا
بى گهر اين بحر بيكران بنماند
تجربه كردم به خون و اشك در اين عمر
تجربه آن به دگر نهان بنماند
گر كه يلى هست ملت است و بجز او
گو كه نشانى ز قهرمان بنماند
هست اگر آرمان به غير رهائى
نيست، جز آن گو كه آرمان بنماند
زنده از آزاديم (وفا) و در اين ره
بحر خروشان توده موج زند تا
بى گهر اين بحر بيكران بنماند
تجربه كردم به خون و اشك در اين عمر
تجربه آن به دگر نهان بنماند
گر كه يلى هست ملت است و بجز او
گو كه نشانى ز قهرمان بنماند
هست اگر آرمان به غير رهائى
نيست، جز آن گو كه آرمان بنماند
زنده از آزاديم (وفا) و در اين ره
نيست غمى گر نه تن نه جان بنماند
*
بيت اول از سعيد طائى از شاعران قرن پنجم و ششم هجرى است* كلمه بنماند هم
وزن با بتواند بايد خوانده شود يعنى نخواهد ماند* نوان بر وزن توان به
معنای سر نگون
بنماند را باید هموزن بتواند بخوانیم: همانا نخواهد ماند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر