چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

سه‌شنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۷

متن سرود قهرمانان در زنجیر. اسماعیل وفا یغمائی

سرود قهرمانان در زنجیر. زندانیان سیاسی
اسماعیل وفا یغمائی
سال هزار سیصد و شصت و چهار


جاودانه، شد فسانه، بیم زنجیر و زندان
تا به رزم زمان، شد به هر سو عیان، نسل توفان
شب پرستان،گر به دستان، در حصارم اندازند
سینه ام گر درند، گر زهم بگسلند، بندم از بند
کی خلل یابد عزم مجاهد، در سیه چال ای دژخیم
کی فتد در دل تیرگی ها، آتش سوزان در بیم
قطره ها را هراسی نباشد، از نهیب توفانها
در دل شهر و کوه و بیابان، یا میان زندانها
از فلقها در شفقها، خون ما جوشان خیزد
چون آتشفشان، بر اهریمنان، آتش ریزد
صد هزاران، بیشماران، جان به کف اکنون یارالن
تا که پای افشریم، رزم دیگر کنیم، با دژخیمان
*****
تازیانه، بند و زندان، آتش سرخ و سوزان
عزممان نشکند، عهدمان نگسلد، ای جلادان
شهربانان باروی ایمان، شعله های یزدانیم
در حصار پلیدان چنان کوه، بی خلل بر جا مانیم
می تپد قلب خورشیدی ما، در دل ظلمت سوزان
تا بکوبد به ناقوس آتش، مشت سنگین را ایران
از فلقها در شفقها، خون ما جوشان خیزد
چون آتشفشان، بر اهریمنان، آتش ریزد
صد هزاران، بیشماران، جان به کف اکنون یارالن
تا که پای افشریم، رزم دیگر کنیم، با دژخیمان
*****
عمر ما گر، چون سمندر، طی شود اندر آذر
نسپرد نسل ما، جز راه توده ها، راه دیگر
قطره سان در حصار شریران، گر جدائیم از دریا
خشم امواج و نیروی توفش، کی جدا گردد از ما
زادگان حنیف کبیریم، از تبار آرشها
رهگشایان فردای ایران، از میان اتشها
از فلقها در شفقها، خون ما جوشان خیزد
چون آتشفشان، بر اهریمنان، آتش ریزد
صد هزاران، بیشماران، جان به کف اکنون یاران
تا که پای افشریم، رزم دیگر کنیم، با دژخیمان

هیچ نظری موجود نیست: