هو حق على مدد!هو!1
خورشيد در كسوف است، اشباح در هياهو
هو حق على مدد هو! هو حق على مدد هو!ا
شلاق را برآريد! آنك! چريك زخمى ست
كفتارها بتازيد! اينك گلوى آهو!
سمفونى سگان است، اوج و فرود «عوعو »ا
همراهشان گروه گرگان به ذكر« ياااوووووو»ا
شب منجمد، جهان سرد، از يك طرف وزد باد
وز جانبى وزد برف، ظلمت ولى زشش سو
هر صخره اى تو گوئى ، غولى فراخ شانه
در پشت شانه هايش، برق دو چشم لولو!!
هنگامه ى غريبى است،امدادى اى رفيقان!
گيجم زدست ملا، وز كاروبار يارو
اى كاشف المسائل، حل كن مرا تو مشكل
بهر چه بسته خنجر،اين مستطاب!! از رو؟
بر لب كلام ناموس! شارگ چنان طناب است!
زير عبا ولكن ، روى دو دست و زانو!!؟
با ما چرا به غرش، چون كرگدن شب و روز؟
با شيخنا چو كفتر، بهر چه « بغبغوغو؟»
گيرم كه درب ديزى بازست وخانه خالی است
اى گربه ى قرمدنگ ، آخر حياى تو كو؟!
اين چاقچور و چادر، از بهر حفظ اسلام!!
آن گردش سرين و آن پيچ و تاب ابرو
آن «قد قدا قدايت»! با شيخنا به خلوت
با ما چراــ فدايت! ــ هى « قوقولى قوقوقو؟»
نان و پنير مردم ، اى خرس گنده! بد بود؟
كه رفته اى سراغ ملا و مرغ و كوكو
اوضاع تو خرابه گيرم به آفتابه
خود را بسى بشوئى، اما تو مى دهى بو
گيرم كه ما تمامى، مرديم توى غربت
اما تو هم ندوزى تنبان ز بهر فاطو
اين كشتى فزرتى ــ يعنى حكومت شيخ ــ
بشكسته و فتاده ، مرگ تو! رو به پهلو
اينقدر دمب خود را، بر ريش او مكن بند
اىاولين نفر در، مابين هرچه هالو
ما گرچه عيبناكيم !،بارى قبول، اما
شد هر كه صيغه ي شيخ، او خائن است! خالو!
من گر چه اهل صلحم، با اهل بيت ملا
جنگ است تا به آخر،يا حق! على مدد! هو!
18 ژانويه 2006
خورشيد در كسوف است، اشباح در هياهو
هو حق على مدد هو! هو حق على مدد هو!ا
شلاق را برآريد! آنك! چريك زخمى ست
كفتارها بتازيد! اينك گلوى آهو!
سمفونى سگان است، اوج و فرود «عوعو »ا
همراهشان گروه گرگان به ذكر« ياااوووووو»ا
شب منجمد، جهان سرد، از يك طرف وزد باد
وز جانبى وزد برف، ظلمت ولى زشش سو
هر صخره اى تو گوئى ، غولى فراخ شانه
در پشت شانه هايش، برق دو چشم لولو!!
هنگامه ى غريبى است،امدادى اى رفيقان!
گيجم زدست ملا، وز كاروبار يارو
اى كاشف المسائل، حل كن مرا تو مشكل
بهر چه بسته خنجر،اين مستطاب!! از رو؟
بر لب كلام ناموس! شارگ چنان طناب است!
زير عبا ولكن ، روى دو دست و زانو!!؟
با ما چرا به غرش، چون كرگدن شب و روز؟
با شيخنا چو كفتر، بهر چه « بغبغوغو؟»
گيرم كه درب ديزى بازست وخانه خالی است
اى گربه ى قرمدنگ ، آخر حياى تو كو؟!
اين چاقچور و چادر، از بهر حفظ اسلام!!
آن گردش سرين و آن پيچ و تاب ابرو
آن «قد قدا قدايت»! با شيخنا به خلوت
با ما چراــ فدايت! ــ هى « قوقولى قوقوقو؟»
نان و پنير مردم ، اى خرس گنده! بد بود؟
كه رفته اى سراغ ملا و مرغ و كوكو
اوضاع تو خرابه گيرم به آفتابه
خود را بسى بشوئى، اما تو مى دهى بو
گيرم كه ما تمامى، مرديم توى غربت
اما تو هم ندوزى تنبان ز بهر فاطو
اين كشتى فزرتى ــ يعنى حكومت شيخ ــ
بشكسته و فتاده ، مرگ تو! رو به پهلو
اينقدر دمب خود را، بر ريش او مكن بند
اىاولين نفر در، مابين هرچه هالو
ما گرچه عيبناكيم !،بارى قبول، اما
شد هر كه صيغه ي شيخ، او خائن است! خالو!
من گر چه اهل صلحم، با اهل بيت ملا
جنگ است تا به آخر،يا حق! على مدد! هو!
18 ژانويه 2006
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر