چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

جمعه، دی ۱۳، ۱۳۸۷

عاشقانه زمستانی. اسمعیل وفا یغمائی

عاشقانه زمستانی. اسماعیل وفا یغمایی
از مجموعه غزل منتشر شده: این شنگ شهر آشوب
گر چه سرد است جهان گرمي آغوش تو خوش
بوسه اي گرم ز گرماي بنا گوش تو خوش
گر چه من را بجز از تلخي غم بهره نبود
ياد باد آن لب و آن كندوي پر نوش تو خوش
ما پريشان جهانيم از آن طره ولي
آن پريشان كن عالم به بر و دوش تو خوش
ز دل و ديده‌ي تو گر چه برفتم از ياد
به خيال تو بود آنكه فراموش تو خوش
تلخ وش ميروي و ديده ز تو پر شهد است
اي چو مي تلخي و مرد افكني و جوش تو خوش
عالمي از تو به خورشيد رسيدند و منم
آنكه در سوگ تو گرديده سيه پوش تو خوش
سوخت در ظلمت عالم دل چون شمع «وفا»
حال خاموشم و با ياد تو خاموش تو خوش

هیچ نظری موجود نیست: