چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

شنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۶

ترجمه سرود پارتیزانها

ترجمه سرود پارتیزانها
روزگار غريبي است نازنين
اسماعيل وفا يغمائي
چندي پيش در يك كتابفروشي قديمي تعدادي كتاب شعر و ترانه كه ترانه ها و سرودهاي قديمي را در خود داشت توجهم را جلب كرد. يكي دو تا از آنها را خريدم و شب نگاهي به آنها انداختم. در يكي از كتابها تعدادي از سرودهاي پارتيزانهاي فرانسه در سالهاي هزار و نهصد و چهل تا هزار و نهصد و چهل و پنج خواندني بود. متن سرود را چند بار خواندم و با خودم فكر كردم آيا كساني كه اين سرودها را مي خواندند از افتخارات فرانسه و اروپاي ضد فاشيسم نبودند؟ آيا اينها به آنچه كه مي خواندند عمل نمي كردند؟ و آيا اگر امروز زنده بودند و اين سرودها را مي خواندند و با دشمنان آب و خاكشان مي جنگيدند در ليست تروريسم قرار نمي گرفتند و براي چند گوني پول بر سر انها با سياهكارترين حاكمان ايران بر باد ده معامله نمي شد. راستي آيا مبارزه و مقاومت مسلحانه عليه دشمنان خونخوار تنها براي اروپا و آمريكا مشروع بود و در ساير نقاط جهان هر كس كه به قول نزار قباني شاعر بزرگ جهان عرب خواست بر جسد برادرانش از مادر مورد تهاجم قرار گرفته خود دفاع كند تروريست است راستي كه هم روزگار غريبي است و هم بايد اضافه كرد روزگار بيشرمي است نازنين. اما روزگار اينچنين نخواهد ماند. عليرغم تمام ظلمتي كه جلادان و خيانتكاران به مردم ايران مي پراكنند اين چنين نخواهد ماند.
شعر: م ـ دروئن وج ـ كاسل
موزيك: آ ـ مارلي
خواننده :ژرمن سابلون
برگرفته شده از مجموعه:
زيباترين سرودهاي آزادي
ترجمه : اسماعيل وفا يغمائي

سرود پارتيزانها(فرانسه)
سرود آزاد سازي

گوش دار اي دوست!
پرواز ظلمت خيز زاغان را
برفراز زادگاهمان.

گوش دار اي دوست!
سرود سنگين سرزميني را
كه به زنجير كشيده شده است.

آهاي ،آهاي پارتيزانها!
كارگران و كشاورزان
تفنگها آماده شليك!

امشب دشمنان
خواهند دانست قيمت سنگين خونها
و اشكهاي فرو ريخته شده را.

(2)
رفقا !
از معد نها بيرو ن بيائيد
وسرازير شويد از تپه ها.


از ميان كپه هاي گندم بيرون آوريد
خشابهاو تفنگها را
و نارنجكها را

آهاي ،آهاي، جلادانند !
باگلوله يا كارد
زودتر بكشيدشان.

آهاي رفيق خرابكار!
مواظب آنچه كه حمل مي كني باش
ديناميت است در كولبارت !

(3)

اين ما ئيم كه در هم مي كوبيم
ديوارهاي زندانها را
كه برادرانمان در آنند

كولبارمان لبريز نفرت است
ما با گرسنگي رشد مي كنيم
و با فقر.

در جاهاي ديگر
هستند كساني كه در گودي بسترهاشان
روياهاشان را تجربه مي كنند.

ولي ما اينجا، نگاه كن!
به جلو مي رويم و ميكشيم
و مي تركانيم! .
([4)
اينجا هر كس مي داند مي دانند
چه چيزي مي خواهد
و چه خواهد كرد
وقتي راهها را مي نوردد.

اي دوست!
اگر تو كشته شوي
يك دوست از سايه خارج مي شود
و جاي ترا پر خواهد كرد.

فردا خورشيد بزرگ درخشان
خون سياه را خشك خواهد كرد
از روي خيابانها.

همرزمان
سوت زنان
در شب تاريك به جلو برويم
آزادي به ما گوش مي كند
.

هیچ نظری موجود نیست: