چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

یکشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۶

نمونه هائی از ترانه ها/بازگشت/زنجیرها/امید و

نمونه هائی از ترانه ها
بازگشت

شیپورها از دورها
بر بام میهن می نوازند
با شورها شیپورها
تاریک و روشن می نوازند
آهنگ رزم آخرین را
میعاد سرخ آتشین را

***
شیپورها از دورها
بر بام میهن می نوازند
با شورها شیپورها
تا ریک و روشن می نوازند
روشن برای قهرمانان
تاریک بهر سست جانان

***
محبوب من زیبای من
دور از من ای رویای من
دیروز من امروز من فردای من
تنگ شراب ارغوانی را مهیا کن
آن ساغر سبز قدیمی را
که نوشید یم با هم می از ان در آخرین دیدار
برخیز و پیدا کن
وآن خانه ویرانه را چون خویش زیبا کن
وز بهر ماه روشن میهن
پیامی نامه ای بفرست تا آماده باشد


محبوب من زیبای من
دور از من ای رویای من
دیروز من امروز من فردای من
زیرا که من
در آن نبرد آخرین
با تیرهای آتشین
ح افسرده باشم
زیرا اگر حتی نباشم مرده باشم
این را بدان
در جشن شادی روز آزادی باز خواهم گشت
من باز خواهم گشت
من باز خواهم گشت
من باز خواهم گشت
تا با تمام مردمان شهر
درکوچه های مست ودیوانه
با نغمه های شاد و مستا نه
برقصم آنچنان
در کوچه ها
که بامهای خانه ها
یکسر بلرزند
وز ساغری کز نور ماه و باده لبریز است
جامی بنوشم زیر نور ماه
آه .........

****
شیپورها از دورها
بر بام میهن می نوازند
با شورها شیپورها
تاریک و روشن می نوازند
آهنگ رزم آخرین را
میعاد سرخ آتشین را

***
شیپورها از دورها
بر بام میهن می نوازند
با شورها شیپورها
تا ریک و روشن می نوازند
روشن برای قهرمانان
تاریک بهر سست جانان

بگسل این زنجیرها را

بگسل اين زنجيرها را
بگسل اين زنجيرها را
بگسل اين زنجيرها را
كن رها از چنگ ديوان
سرزمين شيرها را
مشعلى بر كن به توفان
شعله آن برق رخشان
روشنا شو روشنا ده
ظلمت شبگيرها را
بگسل اين زنجيرها را
بهر آزادى بپا شو
آتشين چون شعله ها شو
بوسه زن در راه ميهن
تيغه شمشيرها را
چرخشى اى پتك پولاد
ضربه اى بر كاخ بيداد
منفجر كن منفجر كن
سلطه ى زنجيرها را
بگسل اين زنجيرها را
اين زبر بايد شود زير
شعله بايد زد به شبگير
اى خوشا بر قلب ظلمت
برق تيغ و بارش تير
اى خوشا آندم كه ملت
همنوا همرزم و هم صف
ره به صبحى نو گشايد
روشن آيد چهر تقدير
بگسل اين زنجيرها را


عاشقان عيدتان مبارك باد

«عاشقان عيدتان مبارك باد
عيد بر عاشقان مبارك باد»
بر تو اي شير عرصه پيكار
اي زن اي قهرمان مبارك باد
بر تو اي مرد گردآهنكوه
اي يل اي پهلوان مبارك باد
عاشقان عيدتان مبارك باد
عيد بر عاشقان مبارك باد
زنده شد زندگي ،بهار نو
بر شما زندگان مبارك باد
شور نو، شوق نو، شرار نو
بر دل و جانتان مبارك باد
روز نو رزم نو مدار نو
بر شما رهروان مبارك باد
عاشقان عيدتان مبارك باد
عيد بر عاشقان مبارك باد
آتشين از خزان گذر كرديد
اين گذر جاودان مبارك باد
تابهار،صف به صف سفر كرديد
بي امان پر توان، مبارك باد
اين زمان روح نو بهارانيد
هر كران لاله سان، مبارك باد
عاشقان عيدتان مبارك باد
عيد بر عاشقان مبارك باد


سرودي براي آزادي

در پهنه‌ي پرتلاطم توفان‌‌ ها
ياران بكشيد بادبان بر دريا
خورشيد برآورده سر از مشرق‌سرخ
آتش زده است دامن ظلمت را

پارو بكشيد و موج ها بسپاريد
با سينه اي از اميد فردا لبريز
ما را چه غم از خروش توفان ياران !
وز قهقهه ي صاعقه‌ي آتش ريز

غرنده ترين سرود توفان مائيم !
مائيم كه موج زنده‌ي فردائيم !
مائيم كه در ظلمت اين شام سيه
چون‌جنگلي از ستاره ها پيدائيم

مقصد به كجاست ؟ ساحل آزادي
شهري‌ست‌كه شهر بان آن آبادي
شهري‌كه در ان زندگي و صلح به تخت
شهري كه سرود آن سرود شادي

آزادي ! اي خجسته كار آزادي
نام تو پيام پاك خلقان باشد
نام تو پيام و پرچم اين ميهن
گلبانگ و سرود خاك ايران باشد

دانم روزي ز گرد باز آئي
چون موج كبوتران به پرواز آئي
ويرانه كني هر آنچه بند و زنجير
با هر كه شكسته دل تو دمساز آئي

آن دم كه به هر گذر بغرد توفان
در يا شود و به پاي خيزد ايران
آن دم كه شود پديد عريان عريان
زيبائي خلق من ميان ميدان


گل من براى يك ترانه شادعاشقانه)

دل من خوشگل من سبزه و برگ گل من
مي من ساغر من روشني محفل من
شهد من شكر من ناز من و نازك من
مشك من عود من و نقل و گلاب و هل من
پر زعطري تو وشوري تو و شيريني و تند
دارچين و نمك و پونه من فلفل من
چكنم باتو كه اساني اين دور حيات
توئي و از تو بود خوشگل من مشكل من
ميرود كشتي دل هر طرفي باز توئي
بخدا مبدا من مقصد من ساحل من
پر و بالم توئي و بسته زتو بال و پرم
عاشقي كو كه كند فهم من‌و مشكل من
همه‌ي عمر به توفان سپري گشت و به موج
گر نبودي تو چه بود اي دل من حاصل من
خوشم از مشكل خود كاب و گلت اي گل من
شده اميخته با اين دل و آب و گل من

ترانه پناهنده

اومدم از هزار تا بندر
اومدم از هزار تا راه
اومدم ازهزار تا راه بند
از هزار تا فرودگاه

رو دوش من يك كوله باره
اما پر ازهزار ستاره
راهها اگه يخ بسته اما
پاهاي من پر از شراره
تبعيديم تبعيديم
اما نه آواره
×××
به من ميگن تو چمدونت
چيه؟ ميگم فرياد مردم
اينارو با خودم آوردم
تا دور از مردمم نشم گم

اينا رو با خودم آوردم
تا بگم كه فرياد ايرون
گم نميشه تو يه دريا اشك
نميشه پنهون تو موجاي خون
تبعيديم تبعيديم
اما نه آواره
×××
تو چشمام با من اومد اينجا
اون غروبا اون كوچه باغا
توي دلم ميزنه سوسو
اون خيابونا اون چراغا

ريشه هام روي شونه هامه
تا روزي كه تو خاك ايرون
برگردم و بنشونمش باز
تا شاخه هام بشه گل افشون
تبعيديم تبعيديم
اما نه آواره…


همه از عشق ميگن

همه از عشق ميگن ، اما نميگن عشق چيه؟
اوني كه راس راسي عاشقه، تو دوره‌ي ما اون‌كيه؟
×××××××
وقتي كه جنگل داره مي سوزه
وقتي كه دريا داره مي‌ميره
وقتي كه باد تو دشت دور
تو زنجير غم خاموش و اسيره

وقتي كه مجنون تو زندون شهر
مجال عاشقي ديگه نداره
وقتي كه جلاد تو قلب ليلي
داره گلوله‌ي داغ ميكاره
همه از عشق ميگن ، اما نميگن عشق چيه؟
اوني كه راس راسي عاشقه، تو دوره‌ي ما اون‌كيه؟
×××××××
آي عاشقا آي عاشقا، اگه كه راس ميگين شما
اگه حديث عاشقي، نمرده تو قلباي ما
دلامونو چراغ كنيم، تو شب تاريك ماه بشيم
واسه‌ي پاهاي خسته، تا شهر فردا راه بشيم

آي عاشقا آي عاشقا، اگه كه راس ميگين شما
اگه حديث عاشقي، نمرده تو قلباي ما
ابر بشيم بباريم بباريم ، جنگلا خيلي تشنه موندن
بهار بشيم بهارو بياريم، بلبلا خيلي وقته نخوندن
همه از عشق ميگن اما نميگن…….

خورشيد و پرچم



شب بسته چو خاره خيمه بر آفاق
گم كرده نشاني سحر آفاق
ميگريم و مي كنم سئوال از خود
كو شعله/ شرر؟ جرقه ؟ بر آفاق
گردونه چرخ تا به كي گردد
در ميهن ما سپيده دم در بند

تا چند شب است و تا به كي شبگير؟
تا چند غم است و تا به كي زنجير؟
تا چند خسوف عشق و آزادي؟
در ميهن رعد و آذرخش و شير
پرسيدم و اين شنيدم از تقدير
سوگند به اشك عاشقان سوگند

روزي رسد اي هموطنان روزي
روزي كه من و تو ما و دريائيم
روزي كه گذشته ايم از ديروز
روزي كه مسافران فردائيم
تصوير طلوع را به رويائي
من ديده ام و معبران گفتند
روزي رسد اي هموطنان روزي
توفان بخروشد از دل توفان
آتش بدرخشد از دل آتش
پرشعله چو عشق و گرم چون ايمان
آنگاه به نام عشق و آزادي
خورشيد دمد به پرچم ايران!



ترانه اميد

روزا اميدم مث خورشيد
شبا اميدم مث ماهه
با اين اميد من مث صبحم
مث خودش شب رو سياهه
×××
گاهي وقتا ابراي عالم، خورشيدو پنهون مي‌كنن
مي‌بارن و مث يه سيلاب، شادي رو ويرون ميكنن
چشامو مث عصر پائيز، تاريك و گريون مي كنن
اما ميگه اميد من!
ـ يواش يواش تو آسمون
نيگا كن كه پيدا شده
يه خورشيد يه رنگين كمون!
×××
واست ميگم اميد چيه، اميد تمام بودنه
روئيدنه گل دادنه، رفتنه و سرودنه
اميد همون تبسمه، تو صورت هرچي شكست
اميد همون شاكليده، وقتي دشمن درها رو بست
×××
اميد همون صداي روده، وقتي به دريا ميرسه
اميد همون صدا كه ميگه، بدونين فردا ميرسه!
واست ميگم نكن فراموش، اميد تمام زندگيس
دنيا يه ساغر ولي اميد، شراب جام زندگيس
×××
روزا اميدم مث خورشيد
شبا اميدم مث ماهه
با اين اميد من مث صبحم
مث خودش شب رو سياهه
….

هیچ نظری موجود نیست: