چه ساده میگیریم کار شعر راچون ابزاری برای برکشیدن خویش و غرور و راه یافتن به کوره راهی، و چه دشوار است به قلمرو حقیقی شعر رسید، انجا که راستی و زیبائی و حقیقت و عشق و ترحم به شاعران خسته و غبار آلود و مجروح خوشامد میگویند

جمعه، مهر ۰۶، ۱۳۸۶

میگویند ما تروریست هستیم ترجمه شعری از نزار قبانی



توضيح:
نزار قبانى شاعر بزرگ سورى نيازى به معرفى ندارد. او شاعر ملت ـ و نه دولت پناهنده فروش ـ سوريه شاعر بزرگ تمام اعراب و شاعرى است كه در خانواده ادبيات جهانى سيمائى جهانى دارد و سالهاست كه در ميهن ما چهره اى آشناست.
در شعر او راز و رمزها و جادوى شعرزيبا و كهن عرب با مكاتب جديد شعر جهان در هم آميخته اند و كلام او را با جادوئى كم نظير آراسته اند.
قبانى به شاعر زن و شراب معروف است اما حتى زن و شراب در شعر او و وقتى قبانى از شرافت ملت و ميهن اش دفاع مى كند مفهومى ديگر پيدا مى كنند. قبانى در سال 2000 به سفر بى بازگشت رفت اما سه سال پيش از خاموشى اش در سال 1997 شعرى بلند با نام مىگويند ما اتهام تروريست بر خود داريم سرود كه بخشهائى از آن را ملاحظه ميكنيد.
هنرمند ارجمند دكتر حميد رضا طاهر زاده زحمت ترجمه اين شعر راتقبل كرد و من بنا بر گفته شاملو كه مى گويد هر شعر در ترجمه به زبان ديگر بايد باز آفرينى شود اگر چه آن را باز آفرينى نكرده ام اما سعى كرده ام با باز نويس آن كلام قبانى را بيشتر دردسترس ادراك خواننده فارسى زبان قرار دهم.
اسماعيل وفا يغمائى




مي گويند ما تروريست هستيم..!!
نزار قباني شاعر بزرگ سوري

مي گويند :
مجازات مي شويد!
به خاطر تروريسم!
اگر دفاع كنيد
از عطر يك شاخه گل!
و زيبائى رخسار يك زن!

مىگويند ـ كف بر لب و غيه كشان و تف ريزان ـ !
ـ آهاى! آهاى!
دست از پا خطا نكنيد!
كه مجازات تان مي كنيم
متهم تان مى كنيم به تروريسم
اگر دفاع كنيد
از يك بيت از يك شعر پرقدرت و زنده و خروشان!
و آسمان آبي!
وميهن آفت زده مان كه هيچ چيزي درآن باقي نمانده،
نه آبى زلال، نه هوائى پاك...
نه خيمه، نه شتر
و همچنين نه يك پياله قهوه داغ و تاريك و گيج كننده عربي ،

**
مي گويند:
ـ حواستان باشد!
شما تروريست ايد
اگر بنويسيم ازميهن ويرانمان!
و ويراني ميهن ما ن
از پاره پاره شدن و بي رمقي آن
اگر بنويسيم از كشوري گمشده
و ملتي كه نامش را محو كرده اند.
اگر بنويسيم ازكشوري
كه اجازه نمي دهد به ما كه روزنامه اي بخريم
وكشوري كه در آن نبايد اخبار را گوش كنيم
دركشوري آفت زده كه پرندگان حق آواز خواندن ندارند
در كشوري كه همه در وحشتي بزرگ به سر مي برند
در كشوري كه نويسندگانش عادت كرده اند كه هيچ را بنويسند...
در كشوري كه مردان در شلوارشان شاشيده اند
و زنان به تنهائي از شرفشان دفاع مي كنند.

**
آه
نمك در چشمان ما
نمك در لبهاي ما
نمك در كلمات ما
مرا بگوئيد
چگونه مي توان اين همه عطش را تحمل كرد؟
چگونه مي توان اين همه عطش را تحمل كرد؟
چگونه مي توان اين همه عطش را تحمل كرد؟...
اينها عادت كرده اند كه ما سر شكسته و بى شرف باشيم
وچه چيزي براي انسان مي ماند
وقتي آنچه باقي مانده
بي لطف است است….
و من جستجو مي كنم يك مرد واقعي از اين دوران را…
ولي آنچه كه ميبينم گربه هايي گريزان و وحشت زده اند
ـ با موهائى سيخ شده از وحشت
و سبيلهائى آويزان ـ
اينان مي ترسند ازجانهاي خود
واز حكومت پادشاه موشها….
***
مى گويند:
ـ بچه هاى عاقلى باشيد!
كه متهم تان مى كنيم به تروريسم!
اگر از مذاكره با گرگ هاى خونين پوز
و دست دادن با خود فروشان سياسي خود داري كنيد!.

مى گويند:
به تروريسم متهم تان مى كنيم!
مجازات تان ميكنيم!
اگر از سرزمينمان و شرافتمان و خاكمان دفاع كنيم
اگر بر عليه تجاوز به خودمان و مردممان بشوريم
اگر از آخرين نخلهاي سبز بيابانهامان
از اخرين ستاره هاي درخشان آسمانمان
و آخرين واژه
و اخرين سيلاب نام هامان
و آخرين قطره شير پستا نهاي مادرانمان دفاع كنيم
و اگر اين گناه ماست
وه كه تروريزم چه زيبايست!

مى گويند:
ـ شما تروريستيد!
اگر ما با تمام قدرت از ميراث ادبي مان
از ديوارهاي كهن و عتيق ملى مان
از تمدن سرخ فاممان
و فرهنگ نواي ني در دل كوهستانهايمان
و آينه هائي
كه خمار چشمهاي سرمه كشيده شده را منعكس مي كند
دفاع كنيم.

مىگويند ما به خاطر اين ها تروريست هستيم
و خوب گوش كنيد!
و خوب گوش كنيد!
من با تروريسم هستم !
اگر بتوانم زنجير هاى ظلم را از پاى ملتم فرو ريزم!
من با تروريسم هستم!
اگر پوزه حاكمان خونخوار و شرارت را بر خاك مى مالد!
اگر انسان را از توحش انسان ديگري حفظ مى كند!
گوش كنيد
من
ــ نزار قبانى!
شاعرزن و شراب
شاعر پيرو سالخورده اين ملت و تمام ملتها ــ
با تروريزم هستم
با تمام شعرم
با تمام كلماتم
و تمام دندانهايم...

1997 نزار قبانى

هیچ نظری موجود نیست: